سفارش تبلیغ
صبا ویژن
عشق
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
من در یاهو
 RSS 
اوقات شرعی
جمعه 87 تیر 28 ساعت 12:6 صبحقانون
قانون تو تنهایی من است
و تنهایی من قانون عشق
و عشق ارمغان دلدادگیست
و این سرنوشت سادگیست !
* * *
چه قانون عجیبی

چه ارمغان نجیبی
و چه سرنوشت تلخ و غریبی
که هر بار ستاره های زندگی ات را
با دستهای خود
راهی آسمان پر ستاره’ امید کنی
و خود در تنهایی و سکوت
با چشمهایی خیس از غرور
پیوند ستاره ها را به نظاره بنشینی
و خموش و بی صدا
به شادی ستاره های از تو گشته جدا
دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری
و باز هم تو بمانی و
یک عمر صبوری .......!

متن فوق توسط: شیما صادقی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
جمعه 87 تیر 28 ساعت 12:6 صبحهرگز
هرگز نگو "دوستت دارم " ! _: اگر حقیقتا به آن اهمیت نمی دهی... .



درباره ی "احساسات " سخن نگو _: اگر واقعا وجود ندارد... .


هرگز "دستی را نگیر" ! _: وقتی قصد شکشتن قلبش را داری... .



هرگز نگو "برای همیشه " ! _: وقتی می دانی جدا می شوی... .

هرگز "به چشمانی نگاه نکن " ! _: وقتی قصد دروغ گفتن داری... .



هرگز "سلامی نده" ! _: وقتی می دانی خداحافظی در پیش است... .


"قلبی را قفل نکن " ! _: وقتی کلیدش را نداری

متن فوق توسط: شیما صادقی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
جمعه 87 تیر 28 ساعت 12:5 صبححافظ

حافظ ز چشمان قشنگ تو غزل ساخت / هر کس که تو را دید به چشمان تو دل باخت /نقاش غزل تا که به چشمان  تو پرداخت / دیوانه شد از طرز نگاهت قلم انداحت
متن فوق توسط: شیما صادقی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
جمعه 87 تیر 28 ساعت 12:4 صبحباز هم...
باز هم قلبی به پایم اوفتاد باز هم چشمی به رویم خیره شد
باز هم در گیر و دار زندگی عشق من بر قلب سردی چیره شد


متن فوق توسط: شیما صادقی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
جمعه 87 تیر 28 ساعت 12:4 صبحعاشقانه

من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر.
من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از دور، در خشم، در مهربانی،
در دلتنگی، در خستگی، در هزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد.
من تو را به کسی هدیه می دهم که راز معصومیت گل مریم و تمام سخاوت های
عاشقانه این دل معصوم دریایی را بداند؛ و ترنم دلپذیر هر آهنگ، هر نجوای
کوچک، برایش یک خاطره باشد.
او باید از نگاه سبز تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابی است؛ یا آن
دلی که من برایش می میرم، سرد و بارانی است.
ای.... ،ای بهانه ی زنده بودنم؛ من تو را به کسی هدیه می دهم که قلبش بعد
از هزار بار دیدن تو، باز هم به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد.
همان طور عاشق، همان طور مبهوت و مبهم...
تو را با دنیایی حسرت به او خواهم بخشید؛
ولی آیا او از من عاشق تر و از من برای تو مهربان تر است؟آیا او بیشتر از
من برای تو گریسته است؟؟ نه... هرگز...هرگز
ولی، تو در عین ناباوری، او را برگزیدی...
می دانم... من دیر رسیدم...خیلی دیر...خیلی...
یک بار دیگر بگذار بی ادعا اقرار کنم که هر روز دلم برایت تنگ می شود.
روزهایی که تو را نمی بینم، به آرزوهای خفته ام می اندیشم، به فاصله بین
من و تو،...
هر روز به خود می گویم کاش شیشه عمر غرورم را شکسته بودم
کاش به تو می گفتم که عاشقانه دوستت دارم تا ابد

 


متن فوق توسط: شیما صادقی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
<      1   2   3   4   5   >>   >

درباره خودم
عشق
شیما صادقی
لوگوی من
عشق
اشتراک در خبرنامه